سایناساینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

ساینا سیمرغ آرزوهام

پایان هفت ماهگی

 سلام دختر مهربون مامان.....هفت روز هفته مامان حالا پر شده از شیطنت های یه خانم کوچولوی هفت ماهه ....که با خنده هاش دلبری میکنه و با جیغاش سکوت خونه رو میشکنه و.... همه جا سرک میکشه و  هر چیزی که چشمشو گرفت تلاش میکنه بدست بیاره  تا صدای مامان...بلند بشه....ساینا نهههههه خطرناکه.... و...تازه وقتی به خواب ناز میره... مامان...به فکر ثبت این لحظه های بی نظیرو قشنگه... ...
13 خرداد 1391

1390/8/8 روز میلاد ساینا

نخستین گریه زندگی زیباتر از تمامی لبخندهای اونه اولین لحظات بعد از متولد شدن پرنده کوچک خوشبختیم     و دوتا عکس از زیبای خفته ی زندگیم     ...
18 آبان 1390

چنتا خرید دیگه برای پرنده خوشبختیم

یه چهار تیکه خیلی ناز با روسری و پیش بند     ملافه هاش که قبلا عکسشونو گذاشته بودم  گفتم اینبار همه طرحاشو بذارم که بعدا دخملم ببینه     یه پیراهن ناز برای بیرونت البته هنوز برات زوده     و اما گهوراه خوشکلت مامان جان  لالالالا.....       تشک تعویض     و بالاخره لوازم بهداشتیت برای اینکه همیشه خشمل مشمل و تمیز باشی ...
24 مهر 1390

بدون عنوان

و حالا که لحظه آمدنت نزديک است قلب خانه برايت بيتاب شده انتظار در حال کمرنگ تر شدن است و فاصله نفسهاي آخرش را ميکشد و گهواره هنوز نيامده اي برايت آغوش گشوده است. و عشق... اين راز جاودانگي... آغاز ميشود و دستهاي تشنه ام نخستين رازي هستند که با تو در ميان خواهم گذاشت. تمام مادرانگيم را به استقبال نخستين لحظه ديدنت مي آورم آنجا که در آستانه تولدي شيرين همديگر را در آغوش ميکشيم... و چه زيباست گره خوردن نخستين نگاهت به چشمهاي مشتاق مادر و چه زيبا ميشود اگر زندگي نخستين نگاهت را سرشار از مهر کند. دير زمانيست که منتظر گشوده شدن چشمهايت هستم و دير گاهيست که بي قرار نخستين گريه توام. گريه اي که بي ترديد از زيباترين لبخنده...
2 مهر 1390